شتاب بیهوده است!!
زمین هیکلش را میلیون ها سال است همینجوری تکان داده
که هر سیصد وشصت و پنج روز یکبار دور خورشیدخانوم بچرخد
؛ این عزیز کردهی منظومهی شمسی!!
زن دچار سرفههای بدی شدهبود و هی پشت سر هم سرفه میکرد .
رفت دکتر و دکتر به او یک قرص داد و گفت : بخور . زن خورد.
دکتر گفت : این قویترین داروی مسهله.
حالا اگه میتونی سرفه کن!
دیالوگی از فیلم آبی/کیشلوفسکی/راوی: ژولیت بینوش؛بازیگر نقش اول
أنا البعید
و البعیدُ وطنی
من دورم
دور، وطن من است!
شرف هر عاشقی بهقدر شرف معشوق اوست.
معشوق هر که لطیفتر و ظریفتر و شریفجوهرتر، عاشق او عزیزتر!
مولانا / مکتوبات (مکاتیب)
طرح:Persian Paintings/Mamak Azarmakin / tazhib#2
© Asar Galleries of Art
تو
از همهی دروغهای جهان
بزرگتر بودی
برای همین
در باورت
کمی تردید کرده بودم
تنهایی درخت توی بیابان را
هیچ چیز پر نمیکند
تمام بادها رهگذرند
همهی پرندهها رهگذرند
و تمام بارانها ـ اگر بیایند ـ رهگذرند
درخت هست و تنهایی بزرگش
تنهایی هست و درخت
بزرگ یا کوچکش فرقی نمیکند
عصری آمده بودم سراغت
قرار بود خون گریه کنیم
در هزارهی چندم؟
- فکر می کنم دهم از سالقحط باران.
- دیروز را هم یادت میآید
که قرار بود پل بزنیم
یعنی قرار بود تو پل بزنی
تا حریف ضربهات نکند؟
توی خیابان راه که میروی
چشمها میخواهند همدیگر را بدرند
و هی پاچهی هم را میگیرند.
و اگر این عینکهای دودی نبودند
معلوم نبود
تکلیف این آفتاب که
هر روز از شرق به غرب
شوت میشود
چیست؟
***
میآیی فرار کنیم؟
- اگر باران بیاید
- نه، هزار سال است که نیامده
و حالا حالاها که بیاید
چشمهایت را روی هم بگذار
و دستها را روی دلت
هروقت صدای جیرجیرکها بلند شد
پرواز میکنیم
باور کن!
- مادر میگفت ...
- مادر را بیخیال
پدر را بگو که میگفت:
«اگر گرازهای وحشی را هم به خانه آورده بودیم
تا حالا آدم شده بودند و تو نشدی
و نمیشوی.
نشان به آن نشان که هزار سالاست باران نیامده
و حالا حالاها که بیاید.»
آخر یکیمان باید دق کند
یا من از دوست داشتن تو
یا تو از دوست نداشتن من
- توی این گرما که دارد بیداد میکند
عجب بساطی به راه انداخته این شبچرهی مسخرهی شور!
فکر کنم امشب هم صدای رعد و برقها
نگذارند تا صبح بخوابیم
- بخوابیم؟!
تقصیر خودم بود.
از اول هم تقصیر خودم بود که در همان دیدار اول چشمهایم را به او تعارف کردم.
او هم با کمال میل تعارفم را پذیرفت.
تعارفی که به خیلیها کردهبودم و اصلا این تعارف تکیهکلام من بود.
از همان روز دیگر هیچ چیز را درست نمیبینم.
بگذارید راستش را بگویم دیگر اصلا نمیبینم...
ستاره
ستاره
ستاره
سه تا ستاره!
نه چهار تاست!
نه !
هزار تا ستاره!
چرا چشمام اینجوری شده امروز؟
این کاشیهای خیس رو خوب به خاطر بسپار!
یواش یواش که پاییزتر بشه میرسی به اینکه باید کمکم کفشاتو دربیاری
و روی این کاشیها قدم بزنی و سرما بیاد تو پوستت و
هی قدم بزنی
و هی سردت بشه و
هی خسته نشی و
هی بارون بگیره
که یه ستاره در نظرت یهویی بشه هزارتا ستاره!
و نشه فهمید داری گریه میکنی یا بارون رفته تو چشمات!
چقدر خیس است سمت ماه امشب!
چقدر از سمت درخت تو
بهار میآید به باغ!
بهارنارنجبهارنارنجها بهارنارنجبهارنارنجها بهارنارنجبهارنارنجها بهارنارنجبهارنارنجها بهارنارنجبهارنارنجها بهارنارنجبهارنارنجها بهارنارنجبهارنارنجها بهارنارنجبهارنارنجها بهارنارنجبهارنارنجها بهارنارنجبهارنارنجها بهارنارنجبهارنارنجها بهارنارنجبهارنارنجها بهارنارنجبهارنارنجها بهارنارنجبهارنارنجها بهارنارنجبهارنارنجها دوباره آمدهاند
و شبهایم دوباره پر میشود از عطر گیسوان تو
دخترک! ::: که بوی مه میدهی و شرجی دریای شمال؛
چادر گلیات را سر کن برویم در مسیر رودخانه تا دریا...دریا!
| ||||||||||||||||||
| ||||||||||||||||||
| ||||||||||||||||||
| ||||||||||||||||||
|
صفر
وقتی آدم دوربینش بیشتر از قلمش کار کند میشود همین
یک
راستش منظور این تبلیغ را درست نفهمیدم خواستید خودتان زنگ بزنین لطفن
مکان: حوالی توس
دو
اندر باب نفی دنیا و دنیا دوستی!
مکان: مازندران ، گلوگاه، وسط خیابان
سه
مکان: توس، حیاط آقای فردوسی