حال و روزنوشت‌

حال و روزنوشت‌های من در این روزهای نبادا!

حال و روزنوشت‌

حال و روزنوشت‌های من در این روزهای نبادا!

بشکن! با توام بشکن!

 

بشکن!
هی با توام!
بشکن!
توی سرم هزار تا جوجه ویج ویج می کنند
می خواهند بزنند بیرون
مغزی دیگر برای خوردنشان نمانده
بیا بشکن...

بگذار بعد از زلزله حتا باران بیاید!

 

 برای دوستی نوشتم: 

می دانی چیست؟
این پلک ها که به هم می خورند
استوارترین بخش وجودی آدمی را
مواجه می کند
با زلزله ای 10 ریشتری!
و این یعنی
کسی نمی تواند
از آن همه ویرانی ِ دوست داشتنی
جلوگیری کند
و این یعنی
بگذار بعد از زلزله حتا
باران بیاید
که هیچ چیز ِ این خانه ِ ویران
قابل بازیابی نباشد!
و به ذهن هیچ کسی حتا،
خطور نکند که
حالا درست می شود...
...