دو تا یا کریم ِ گرسنهآمده اند لب ِ پنجرهیا هو می زنندکمی از مهربانی ِ پرده هاکه می رود به سوی شانیکهو می پرندتا بیایی به خودت بجنبی دست ِ کریمانه ی همسایهسیرشان کرده...
برای مهتابی ترین>