حال و روزنوشت‌

حال و روزنوشت‌های من در این روزهای نبادا!

حال و روزنوشت‌

حال و روزنوشت‌های من در این روزهای نبادا!

برو جلوی آینه و هر جا را که اجازه داد...!

 

  

تکرار می‌کنم:

برو جلوی آینه و هر جا را که اجازه داد ببوس!

 

 

و تو نمى‏دانى آن گردنه چیست‏!

 

 فَلَا اقْتَحَمَ الْعَقَبَةَ «11» 

 وَمَا أَدْرَاکَ مَا الْعَقَبَةُ «12» 

 فَکُّ رَقَبَةٍ «13» 

 أَوْ إِطْعَامٌ فِی یَوْمٍ ذِی مَسْغَبَةٍ «14» 

 یَتِیمًا ذَا مَقْرَبَةٍ «15» 

 أَوْ مِسْکِینًا ذَا مَتْرَبَةٍ «16» 

 :

 ولى او از آن گردنه مهمّ نگذشت‏!  «11»  

 و تو نمى‏دانى آن گردنه چیست‏!  «12»  

 آزادکردن برده‏اى‏،  «13»  

 یا غذا دادن در روز گرسنگى‏...  «14»  

یتیمى از خویشاوندان‏،  «15»  

 یا مستمندى خاک‏نشین را «16»   

 سوره بلد

 

یادم تو را فراموش!

 

 یادم....

یادم تو را فراموش!

 

پابوس ابر و آفتاب و عسل!

 

عسل چرانی در گردنه حیران

به پابوس ِ ابر و آفتاب و عسل
آمده‌ایم تا گردنه‌ی حیران
جاده‌ای در مشایعت ِ کهن‌سالان ِ عسل و
کودکان ِ تمشک و گردو

 

با ما سر گران دارد

 

 

 

که می با دیگری خورده‌است ُ با ما سر گران دارد!

 

 

نصف‌اش را باور کن!

 

باور نکن

نمی‌دانم در کدام یکی از برنامه‌های کودک تلویزیون بود، فکر کنم برای خردسالان بود.یکی از شخصیت‌ها این جمله را گفت:

چیزهایی را که می‌شنوی هیچ‌وقت باور نکن!

و چیزهایی را که می‌بینی نصف‌اش را باور کن!