فلسطین شدهام
غزه ام درد می کند
*
دیریست جز باد
شانه نمی کند گیسوان دختری را
که میان پیراهن ِ چرک مادر
به ترس خفتهاست
*لا به لای این کلمات دنبال تعبیر شاعرانه میگردم
آموزگار اسرائیلی میگوید
قرمز مکمل آبی است بچهها
ببینید چه به هم میآیند
غزه و رفح و جبالیایی که سرخاند
و دریای مدیترانه و نیل و فرات که آبی!*
الهی سوسمار تو را بخورد عرب عزیز
از این همه غیرتی که داری
از این همه لگدی که میزنی
به بخت کودکانهی ِ غزه
هر صبح یک لگد
هر شام یک لگد
*
بی وفایی جغرافیا نمی شناسد
کوفه انگار با ماه همسایه شدهاست
در توسعه تاریخیاش به وسعت زمیندر سکوت ِ سردی
که به ساحل دریای مدیترانه میوزد
*
به سهم خودت از جیغهای جهان فکر کننسخه تراژدی «شرکت هیولاها» را
شیمون پرز در غزه میسازد
و بر پرده ای به وسعت چشم های جهان
اکران می کند بفرمایید چیپس!
بفرمایید پفک!