حال و روزنوشت‌

حال و روزنوشت‌های من در این روزهای نبادا!

حال و روزنوشت‌

حال و روزنوشت‌های من در این روزهای نبادا!

عصیان سرمه و...!

Oregon Coast Sunset


گیسوبلند، آینه، عصیان سرمه وَ

چشمانِ در شهودِ درخشان سرمه وَ


سوداگری ز ایل زمین‌خوردگان عشق

مردی که خیس بارش باران سرمه وَ

مردی شبیه رستم و خوانی شبیه چشم
با بازوان زخمی پیکان سرمه وَ

پاهای ناتوانِ جدامانده از مسیر
دستان مات، مات بهاران سرمه و َ

انگار بوی خون عجیبی به کوچه‌هاست
گیسوبلند، آینه، عصیان سرمه وَ...


نظرات 9 + ارسال نظر

سلام زیبا بود
هم مطلب و هم وبلاگتون
موفق باشین

Mahdi 1388/11/23 ساعت 05:36 http://www.nod32ss.blogsky.com

با سلام برای دریافت جدیدترین یوزر پسورد و آپدیت آفلاین نود 32 به به روز ترین پایگاه آپدیت نود 32 مراجعه نمایید.با تشکر

... 1388/11/24 ساعت 16:57

یادتون میاد... چند سال پیش بود؟! زمان مثل برق و باد می گذره. خدا رو شکر که برای شما بیهوده نگذشته!

از یک کیسو بلند و کمی مدد سرمه بیش از این آرزویی نیست !!!

یعنی معرکه بود

سلام
از ایم مدل شعرهای که آخر هر بیت یه " و " و یا مثلا یه " که " میاد خوشم میاد
جوری هستن که باید همه رو ÷شت سر هم بخونی .... به نظرم یه هنر خیلی خاص میخواد ....
نمیدونم شعر از خودتون بود یا نه ! ولی در هر صورت خیلی قشنگ یود
یا علی

محسن 1388/11/27 ساعت 16:10 http://mohsenfarahi.ir

میان شعرهای شما این شعر چیز دیگری بود و ...

تمام قد برای تو کف می زنم عباس عزیز

هولیا 1388/12/24 ساعت 14:50 http://hoolia.blogfa.com

سلام ؛انگار بوی خون عجیبی به سرمه هاست؛
طعم شیرین شعرت با بوی احساس خواننده ای می امیزد
ازین زیبایی اشک افریده میشود
از روی شور
منتظرم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد