درخت پس از آن همه تنهایی تکیه داده بود به زنی خسته. خسته و منتظر مثل خودش!
منتظر سالهایی که گذشتهبودند و راهی که دیگر از آن کسی به دلش نزدیک نمیشد...درخت اما خشکیده بود و زن هنوز امیدوارانه منتظر بود به خاصیت همیشگی آدمی!