حال و روزنوشت‌

حال و روزنوشت‌های من در این روزهای نبادا!

حال و روزنوشت‌

حال و روزنوشت‌های من در این روزهای نبادا!

آهو جان!

 

آهو جان!

پلنگ‌ بشو نیستم دیگر.

دست از سر من برمی‌داری؟

تازه!

تو که دندانت تیزتر است در بازار این همه صید لاغر...

***

در این شبی که جاده به پس می‌رود

تمام کلماتم

به ماه آمیخته

به معصومیت خاطراتی دور..


 

نظرات 3 + ارسال نظر
گیتا 1385/11/13 ساعت 16:04

چشم اهو درد غریبیست.
وقتی میگم و مینویسم گریه ام می گیره...

مهدی 1385/11/13 ساعت 16:12 http://akrane.persianblog.com

سلام. یه سر برو گرگان از هوای گرم زمستان خبر بگیر.

حتی اگر نباشی می آفرینمت،
چونان‌که التهاب بیابان سراب را

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد