می خواهم ننویسم!
می خواهم نوشتهنشود این کلمات!
میخواهم جای کلمهای تنگ نشود که سبب شود تو در آمدنت ثانیهای حتا، تأخیر کنی!
میخواهم ننویسم تا کوچ همیشهگی پروانه ها به اینجا (اینجای ِ غمگین ِخالی!) لحظهای دچار تردید نشود
میخواهم ننویسم تا کلمهای خاشاک نشود و مسیر عطر خوش تو که به سمت دلهای ماست درجهای کج نشود!
نمیخواهم بنویسم « بیا » که کلمات حقیرند و ناچیز و نمی توانند و نمی توانند بفهمند من چه میخواستم بگویم و تو چه میخواستی بشنوی!
نمیتوانم بنویسم! میخواهم نوشته شوم!
میخواهم نوشته شوم مسافری دارم در رگهایم، که همه راههایش به قلب من منتهی می شود!
موجی برخاسته از دریای دیدگانم که میخواهد آتش هزار سال نیامدنت را خاموش کند
نوشته میشوم رودی خسته میخواهد آغوش دریا را مزمزه کند!
و دستی که به تمنای باران برخاسته میخواهد خیس برگردد به خشکسالی دلم!
نوشته می شوم همیشه نگران نگاهها به جاده دوختهشدهاند!
همیشه در خیرهشدن به جاده است که پلکزدن فرامش میشود تا هزار سال!
شما نورید آقا! از بس که نیامدید خفاش شدهایم و داریم عادت میکنیم به تاریکی!
یانور یانور یانور
شما آینهاید آقا. دلتان آینه است چشمتان آینه است.
اصلا شما خاندان نورید و آینه!
اجازه بدهید بگویم:
اللهم صل علی آینه و آل آینه
آینه محمد است ومحمد آینه
دید تان تا همیشه دگرگونه ...
یکباره پرده برگیر جانا به جان نرگس .
عیدتون مبارک !
نوشته بودم:
نمیشناسمت ای آشنای آینهها
و گفتهام گلهام را برای آینهها
و جز طنین صدایم جواب نشنیدم
شکست قلب صدایم به جای آینهها
زمین و این همه ابری که سنگ میبارند
تو در تدارک چتری برای آینهها؟!...
khosh behalet ....
عیدتون مبارک
سبد هم اسم قشنگیه :دی
من نمیخونم چون میدونم طاقتش نیست
دقیقا همین امروز با واژه آینه بیکانه شدم و اصلن نمی فهممش:(
یه دزدی از یکی از دوستانتون کردم . با اجازه!!!!!
خود تیتر یک دنیا مطلب بود. احسنت به این ذوق. درضمن لینکهای خوبی هم گذاشتید کلی هم استفاده کردیم بخصوص از بخش بیماران قلبی اش!
ولی به نظر من این وظیفمونه که بنویسیم
موید باشید