دست گذاشت به کیبرد- آرام -و نوشت:هزارمین سالهگی نیامدن این باران لعنتی!نباد!
بی باران سنگ روی سنگ زندگی من بند نمیشود ... نباد
دلم برای وبلاگت تنگش گرفته بود
هرشبمی نشینند به گفتگو باران وکیبرد!باران بر وزن اشک !
بی باران سنگ روی سنگ زندگی من بند نمیشود ... نباد
دلم برای وبلاگت تنگش گرفته بود
هرشب
می نشینند به گفتگو
باران وکیبرد!
باران بر وزن اشک !