خانه باشد تو باشی نگاهت باشد دیگر هیچ خانه باشد تو باشی عطر نفسهای تو باشد دیگر هیچ خانه باشد تو باشی من هم باشم اما بی خونه تو رو و نفستو و نگاهتو مخوام چیکار. اونجوری باید همش بدوم دنبال یه سر پناه و دیگه وقت به تو فکر کردن و زل زدن تو چشاتو و بازی با عطر نفست رو ندارم که!!!!
این رمانتیسیسم اغراقی حالم را بد می کند ...
خانه باشد تو باشی نگاهت باشد دیگر هیچ
خانه باشد تو باشی عطر نفسهای تو باشد دیگر هیچ
خانه باشد تو باشی من هم باشم
اما بی خونه تو رو و نفستو و نگاهتو مخوام چیکار.
اونجوری باید همش بدوم دنبال یه سر پناه و دیگه وقت به تو فکر کردن و زل زدن تو چشاتو و بازی با عطر نفست رو ندارم که!!!!
همین!
مثل همیشه زیبا
ووقتی که نیستی باران خورده تنهائیم
سلام من افسر وظیفه ای هستم در خیابانهای تهران با خاطراتی از این خیابانها.
سلام. مرسی که به دیدار من امدید.
اغوش انکه دوستش می دارم همیشه خانهء من است ...
نقاشی قشنگی رو انتخاب کردی.