× 176
دریغ از اُسگلان عشق پرواز به دنبالان قشر ناز و طناز
تو را از بهر بال خویش خواهند وگرنه ارزشت هم وزن یک غاز
دریغ از اُسگلان عشق پرواز به دنبالان قشر ناز و طناز
تو را از بهر بال خویش خواهند وگرنه ارزشت هم وزن یک غاز
بیا از عاشقان پندی بگیریم که تا ناگه برای هم نمیریم
تو خواهی زین سخن پندی به دست آر و یا بر مغز تو از نو برینیم
بیا ای نرگسُم بالا بلندُم به زلفونت دو کفشُم را ببندُم
بسازُم دسته بیل از سرو قدت زنُم شخم این دل خوشگل پسندُم
زمان سرگرمی عاشق به دنیاست زمان بازیچه ی دست دو مُلاست
زمان مانند ماهیهای تُنگ است زمان سوراخ تنگ این دل ماست
تو از مادربزرگُم چی شنیدی؟ مگه مادربزرگُم را ندیدی!؟
زهی مادبزرگ و قصه هایش شما مادربزرگ مو نبیدی؟
عزیزُم حال مو امشو خرابه دلُم مثل بلم بر روی آبه
نکن انگولُم امشو٬ خوابِ خوابُم خدا آدِم شدن عین سرابه
ما شعر برای مردمان می گوییم ما شعر برای عاشقان می گوییم
ما شعر برای دلخوشی های دل و ما شعر از این دل و ز جان می گوییم
فهم ما در حد یک پروانه بید فهم ما اندازه ی یک چانه بید
فهم ما چیزی به ... دشمنان فهم ما دیواره ی یک خانه بید
دلا دیگر نمی بینُم کسی را رفیقی٬ لنگه کفشی یا خَسی را
اگر بینی که دل دردی ندارُم نخوردُم خَرمَ آلوی گسی را
کتابی ما نخواندیم و ندیدیم به زایشگاه و دانشگه نبیدیم
زبان را مثل مرغان می تلاویم کدامین خط نوشتیم و نریدیم
آن دوست همراه وبلاگ٬ آن عاطفه ی کرم کتاب٬ از ما خواست کرده تا کتاب های محبوب خود بازگوییم. این ها باشد:
۱. بربادرفته و اسکارلت دنباله آن به همان زبان اصل بلادکفر که خواندنش بس ما را در گذشته طفولیت خوش آمد.
۲. جاناتان مرغ دریایی
۳. شازده کوچولو که تا به حال لذت خواندنش به سه زبان زندگی بوده است.
۴. انسان دوقرنی و اکثر داستان های سری کاراگاه بیلی٬ همه از آثار آن علمی-تخیلی نویس بزرگ٬ آن استاد و مرشد ایساک آسیموف.
۵. دید و بازدید٬ که اتوبیوگرافی دختری بود میان دوفرهنگ شرق و غرب.
و بسیار دیگر که از شماره خارج باشد. شمارگان این ۵ مورد نیز اولویت علاقه نباشد.
بیایید از هویجان پند گیریم ز یاران چیز* قدرتمند گیریم
که گر از اسب خود اُفتیم روزی ز اصل یار بوی گند گیریم
* چیز: ماهیتی پویا بر حسب میزان کجی ذهن شنونده و خواننده
نبودُم چند روزی نزد یاران نگفتُم معر بزم هم قطاران
کمی خشک آمده این جوب شعرُم در این اثنای باران های تهران
بگفتُم این دوبیتی گرم و پر شور به یاد کافه عکس دنج و پر نور
نداره موسیقی های سه تا صد نداره مشتری های گر و گور
به بابا گفتُم این ماشین خرابه به جا بنزین تو باکش شاش و آبه
کرایه کن خری تا شاهِ عبدُل* همه رویای شیرازت سرابه
* شاه عبدل مختصرشده ی کلمه ی اختصار شابدولظیم باشد.
بدیدُم دیشب از این جمع دلدار همان کو دامنش پر چین و گلدار
بگفتُم دامنت اِند* جواد است بگفتا خب نمی خواهی دَرِش آر
* End
در این یک ساله گُفتُم شعر زر زر نمودُم شعر را اسباب کر کر
بیا شو همره سالک هویجان نمک آبی بکن قبلش تو قر قر
* گاه شمار همانا امروز را سالگرد این دیوان شمارد.
خدایا آرزو کردُم برایت به روی کاغذی دادُم برایت
برآورده نکردی هم نکردی به DHL فرستادُم برایت
از سوی آن فرهنگ باز بزرگ، آن عکاس و نویسنده و طنزباز و خبرباز رفیق، آن صندلی عزیز دعوتی رسید برای هویج تا آرزو نویسد مر شب عید را. این باشد:
1. برای دنیا، آرزو می کنم همین طور با سرعت ادامه دهد و فکر ایستادن و جنگ و از این جنگولک بازی ها به سرش نزند.
2. برای مردمم، آرزو می کنم یک شب را بدون تشویش سر به بالین بگذارند و تصور کوچکی از ثبات برایشان فراهم شود.
3. برای دوستانم، آرزوهایشان آرزوی من هم هست. (رجوع شود به شماره 5)
4. برای خویشانم، آرزو می کنم تا زمان جدایی، هرگاه که باشد، همین گونه نزدیک و دوست و "همه جوره" که برای هم هستیم، بمانیم.
5. و برای خودم، آرزو می کنم 70% همه ی آرزوهایم برآورده شوند و باقی هم بماند برای جذابیت زندگی.
و به چالش می خوانم آلیس و سوزانا و کرم کتاب و رگبار و اندیشه و اسموسیس جونز را و همچنین بلفی و مهرنوش و بهرنگ و قصه های عامه پسند و سانی و محمد جاوید و عطا صادقی را.
خدایا آتِشی دیدُم که بی سوست در این آتش زنی مویش دو گیسوست
بسوزه قلبش از گرمای آتش کبابش آخ ولی پر درد و بی بوست