عصیان سرمه و...!

Oregon Coast Sunset


گیسوبلند، آینه، عصیان سرمه وَ

چشمانِ در شهودِ درخشان سرمه وَ


سوداگری ز ایل زمین‌خوردگان عشق

مردی که خیس بارش باران سرمه وَ

مردی شبیه رستم و خوانی شبیه چشم
با بازوان زخمی پیکان سرمه وَ

پاهای ناتوانِ جدامانده از مسیر
دستان مات، مات بهاران سرمه و َ

انگار بوی خون عجیبی به کوچه‌هاست
گیسوبلند، آینه، عصیان سرمه وَ...