روستا؛ زنبیلی از سیب ِ تلخ! |
همیشه فارغ از این همه هیاهو آدم دنبال جایی میگردد که زخم ِ تنهاییاش تازهتر نشود هی! جایی که طراوت ِ آب صبحها خودش را تا به قلبت برساند و چای بنوشی با طعم ِ هیزم! سکویی برای پرتاب به ابرها و رؤیاها عطر کاهگل برای بیهوش شدن ِ مدام زنبیلی از سیب ِ تلخ* و نمک برای بازگشت ناگهان به کودکی توکاهای سیاه، پرستوان، سقف سفالی، چشمه آب، مادربزرگانان سحرخیز، رقص گندم، جلوهگری آفتابگردان ، بوقلمونهای شاکی، مادیانهای پرکار، زنگ خفهی گردن بزهای گله، سگ، خروس، پروانهگی آسان، مه شبگاهی و صبحگاهی و ... اصلاً بروید خودتان ببینید! عکسهای زیر مربوط است به روستاهای آغوزدره و فتکش(Fetkash) از توابع گلوگاه ِ مازندران است!
عکسها از من است و خیلی پیشترها در هفتسنگ ِ عزیز منتشر شده بودند! |