حال و روزنوشت‌

حال و روزنوشت‌های من در این روزهای نبادا!

حال و روزنوشت‌

حال و روزنوشت‌های من در این روزهای نبادا!

هزارتا!

 
 
 
 
هزارتا زنبور
 توی سرم
دارند دنبال مادرشون می‌گردند...
نظرات 12 + ارسال نظر

من هم ....

لیلا 1386/07/15 ساعت 10:26 http://nakhanaa.blogfa.com

یعنی همشون هاچن

فریبا 1386/07/15 ساعت 10:27

هزار تا هاچ؟!!!!!!!!

واقعا قشنگ و دلنشین، آدم اصلا به فکرش نمی‌رسه که اینطوری هم میشه جمله نوشت، ولی درد منم یه وقتا همینه، شما می تونی بیان کنی، من نمی‌تونم...

Azadeh 1386/07/15 ساعت 10:28 http://360.yahoo.com/azigm

!What a fantasy

سلام/ من عکس این پست ((باران جان!))‌رو خیلی دوست داشتم .اومدم ببینمش که دیدم نیست...می خوامش!

حالا تصور کن عصبی بشی و بخوای با دمپایی از شرشون خلاص بشی !

میگم حاج زنبور عسل هم اونجاست؟؟؟ اگه هست سلام منم برسون بگو مادرش رو تو شمال دیدن تا این زنبورهای تو سرت بشن ۹۹۹ تا خوبه دیگه یکی هم یکیه درسته؟

لاله 1386/07/17 ساعت 11:04 http://wildtulip.blogfa.com/

وز وز هم می کنن؟

به عسل شان فکر کن....

نیلوفر 1386/07/20 ساعت 12:58

سرتون کندوی عسل نیست احیانآ؟!!!

آرش-یه دوست جنوبی 1386/08/22 ساعت 14:45

یکی هم توی دله منه که خیلی ترسیده...شایدم عصبانیه!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد