حال و روزنوشت‌

حال و روزنوشت‌های من در این روزهای نبادا!

حال و روزنوشت‌

حال و روزنوشت‌های من در این روزهای نبادا!

طعم دخترک ِ چادرگلی!

 
 
 
 یک ستاره‌بارانی می‌شود
روزها این کوچه

وقتی  طعم دخترک ِ چادرگلی
می پیچد در دهان ِ کوچه

تا برسد به بقالی

و برگردد!
نظرات 5 + ارسال نظر
طاهره 1386/04/10 ساعت 13:18

چادرت را باد با خودش می برد

اب 1386/04/10 ساعت 13:39 http://whw

چه عشقولانه

لیلا 1386/04/11 ساعت 08:59 http://nakhanaa.blogfa.com

چه طعمی دارد؟

ای دوست!می خواهی به من دهی
خانه ات را در برابر اسبم؟
آینه ات را در برابر زین و برگم؟
قبایت را در برابر خنجرم؟...
"(ای دوست!هوای آن به سرم بود
که به آرامی در بستری بمیرم،
بر تختی با فنرهای فولاد
و در میان ملافه های کتان...
این زخم را میبینی
که سینه مرا
تا گلوگاه بردریده؟")
"(سیصد سوری قهوه ای رنگ می بینم
که پیراهن سفیدت را شکوفان کرده است
و شال کمرت ،
بوی خون تو را گرفته.
لیکن دیگر من نه منم
و خانه ام دیگر از آن من نیست!"

فریبا 1386/04/17 ساعت 15:15 http://faribam.blogfa.com

:)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد