حال و روزنوشت‌

حال و روزنوشت‌های من در این روزهای نبادا!

حال و روزنوشت‌

حال و روزنوشت‌های من در این روزهای نبادا!

بازگشت، خیالی محال است!


وشب که بادها می‌رسند

یکهو هوا می‌شود گرگ و میش

و شبح آدمی چتر به دست

از دور نزدیک می‌شود...


***

 

بارانی نرم می‌آید انگاری

کسی در کسی مرده

و صدای پرنده‌ای تنها

می‌شکافد مه را


***

 

صدای گنگ چوپانان
             که به ده نزدیک می شوند

و زنگ خفه‌ی گردن بزهای گله
*

بازگشت، خیالی محال است

 

نظرات 5 + ارسال نظر
زهرا 1386/02/04 ساعت 16:34

سلام
مثل همیشه...
اما اینجا مه همیشگی است. بی نگاه آشنایی که بشکافدش.
شاد باش.

نقاشیش که خیلی قشنگه هوا هم زیاد گرگ و میش بنظر نمی رسه....

فریبا 1386/02/05 ساعت 10:50 http://faribam.blogfa.com

بی نهایت زیباست

(فقط اون خط دوم یه نا هماهنگی ای با زبانِ کل شعر داره به نظرم ، همینطور ؛ی؛ در آخر کلمهء انگاری ، خط آخر شاهکاره بعد از اون تصویر سازی ِ قوی)

کاش می شد یه گل اینجا گذاشت :)

حظ کردم بی اغراق آقای شاعر و ممنون آقای استاد ! دارم کم کم عاشق این صفحه می شم این دو شعر آخری از آن دست شعرهایی ست که شیدایم می کند:)

چقدر سرشارم از این حس ..

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد